تدریس

حالا ایده به ذهنم رسیده برای این که کلاس قرآنم یکم متفاوت باشه و البته دل انگیز!!اولش براشون آهنگ ای خدای آسمان ها رو پخش می کنیم که هیچ...یک چیز دیگه... می تونیم از سوره های قرآن درسی مدرسه هر کسی یک سوره انتخاب کنه و اون سوره بشه مال اون...مثل وقتی که تو آسمون واسه خودت یک ستاره انتخاب می کنی...حالا سعی می کنیم که خوانش درست اون سوره رو یاد بگیریم... و بهشون این توضیح رو میدم که خوانش درست فقط با تمرین و زیاد گوش دادن به صوت قرآن اتفاق می افته...در مرحله های بعدی می تونم بهشون بگم درباره ی سوره تحقیق کنن درباره ی تفسیرش ... یا شان نزول و... +: ایده, کلاس قرآن تدریس...ادامه مطلب

۵ دقیقه مونده به زنگ ، بچه ها همه بی کارن... چجوری مشغولشون کنیم؟۱. بهشون بگو همونجا که نشستین یک سوزن نخ کنید... و بعد اون جوراب پاره رو از روی میز بردارید و بدوزید....۲.بهشون بگو یک بادکنک بردار و فوتش کن و باهاش بازی کن!!درحالی که نخ سوزنی وجود نداره!!! بادکنک هم همین طور...۳.یک نفر بیاد جلوی کلاس یک شکلک در بیاره، بقیه هم از اون تقلید کنند...این کار باید خیالی انجام بشه... تقویت دقت و تمرکز...تقویت حافظه حرکتی...هماهنگی عضلات بدن...و اینکه کیف میدهتا حالا انجام ندادم خودم، ولی پیش‌بینی ام اینه که اوایل بچه ها سرسری بگیرن...ولی اگر در طول سال این کار ها مداومت داشته باشه، اون ها دیگه جدی می شند...چون مداومت تو نشونه ی جدیت توعه...و جدیت تو مساوی است با جدیت اونا... +: ایده تدریس...ادامه مطلب

۱۰ بازی کلاسی وتکلیفی که دانش آموزان باعلاقه انجام می دهند.تابه حال به این فکرکرده ایدکه چرادانش آموزان بازی هایی چون فوتبال وماشین بازی و…راباعلاقه انجام می دهندامافعالیت های خارج ازکلاس یامفاهیم درسی رانه؟اگردانش آموزان بدانندکه بعدازتدریس ویادگیری وفعالیت خارج ازکلاس به کجامی رسندوچه لذتی خواهندبردیاچه مهارتی یادخواهندگرفت باورکنیدکه آن ها باتمام انرژی فعالیت می کنند؛دانش آموزان رابایدجدی گرفت آن هاعضومهم فرایندیادگیری هستندبه آن هانقش ومسئولیت دهیدتاازفرایندیادگیری لذت ببرند.اگرآنان درفرایندیادگیری ازتمام حواس استفاده کنندومامعلمان نیزمفاهیم آموزشی راباتصویر،دست ورزی،حرکت،آزمایش،نمایش و…همراه سازیم قطعا تدریس ویادگیری موفق تری خواهیم داشت.دراین مسیرمی توانیدازبازی وگیمیفکیشن استفاده کنید،استفاده ازعناصربازی گونه دریادگیری وفعالیت خارج ازکلاس باعث علاقه مندی وپیگیریشان به موضوع میشود.دراجرای بازی هانیاز به ابزارهای گران قیمت ومحیطی بابهترین امکانات نداریدفقط کافی است که بتوانیدازفضای داخل وبیرون ازکلاس برای آموزش ویادگیری استفاده کنید؛بازی های ذکرشده را می توانیدبه عنوان فعالیت خارج ازکلاس به دانش آموزان دهیدتادرمنزل بابزرگتریادوستان خودانجام دهندالبته لازم به ذکراست که بگوییم برای اینکارنیازاست درجلسهی اول ازاولیا بخواهیددراین امرمهم وبرای پیشرفت فرزندان پرتلاشمان همکاری لازم راداشته باشند.۱-بازی باتاس:دانش آموزتاس بی اندازدهرعددی که آمددوتابه آن عدد اضافه کندوبرایش شکل بکشد.۲-نردبان عددها:معلم سه یاچهارعددیک رقمی را به دوبازیکن نشان داده وزمانی راتعیین میکندمثلایک دقیقه ،دانش آموزی که بتوانددرزمان تعیین شده عدددورقمی یاسه رقمی بیشتری بسازدبرنده است.۳-جمع شیشه ای:درفصل زم تدریس...ادامه مطلب

آدمای دیگه رو نمی دونم ولی من وقتی بحث نمره میاد وسط عملکردم به طرز مزخرفی ضعیف میشه...

به نظرم این موضوع قابل بررسیه

البته نمره می تونه آدما رو مجبور به یک رفتار کنه ، و یک ابزاره برای سنجش و کنترل رفتار...

ولی واقعا حس بدی داره ...

+: نمره

تدریس...

چهارشنبه که**ص** رو خوندیم نقاشی بچه هایی که تو اسمشون **ص** داشتند رو پای تخته می کشیدم... برای نقاشی اول و دوم خیلی با نمک می خندیدن و ذوق می کردن... ولی از اون به بعد تا در ماژیک رو بر می داشتم... یه خنده ها و قهقهه های عجیب غریبی تولید می کردن که نگو... یاد دوران کارورزیم افتادم برای هر گروه از مهره داران یک دقیقه فیلم آماده کرده بودم که حیوونا مختلفی رو نشون می داد... دیگه برای سومین گروه ، هنوز فیلمو نذاشته بچه ها می خندیدنیا مثلا وقتی یک نفر اجازه می خواد بره آب بخوره یا بره دستشویی پشت سرش همه اجازه می خوان...یا وقتی یک نفر کاردستی درست میکنه و تشویق میشه ، پشتش همه اون کار رو تکرار می کنن...یا برعکس اگر واکنش مناسبی به کار اشتباه یک نفر نشون ندم... بقیه از اون تقلید می کنن...وقتی یک معلم باشی خوب می دونی که **تقلید** چقدر در نظم کلاس و مدیریت کلاست تاثیر میذاره...ولی الان به چیزی فراتر از کلاس دارم فکر می کنم...به تقلید شاگردام از کارتون ها و انیمیشن هابه تقلید آدما از طرز لباس پوشیدن...به طرز حرف زدن...به نوع سبک زندگی...به خودم فکر می کنم... به اطرافیانم... آدما کمتر فکر می کنن و کمتر خودشون تشخیص می دن... و کمتر با اعتقاد و باور خودشون زندگی می کنن...و بیشتر تقلید می کنن...راستش دوست دارم این مسئله ی تقلید رو بیشتر جدّی بگیرم و دربارش تحقیق کنم... و ببینم جای تقلید دقیقا کجای آموزشه؟¿ و چقدر خوبه؟ و چقدر بده؟ و چطور یک معلم می تونه از این موضوع استفاده کنه... تدریس...ادامه مطلب

مگه میشه تو مدرسه کار کرد و نخندید...داشتم از مدرسه بر می گشتم دیدم توپ فوتبال یه جایی بین سقف و میله گیر کرده ...که اصلا با هیچ معادله ای جور در نمیاد چجوری رفته اونجا...حالا مدیر و بچه ها داشتن تلاش می کردن توپ رو بیرون بیارن...یکی از بچه ها رفته بود رو دوش مدیر و با یه میله داشتن می زدن به توپ...خیلی صحنه ی خنده داری بود... تدریس...ادامه مطلب

همین الان از زنگ ورزش میام و نشستم تو اتاق معلما... تنهایی نشستم تدریس...ادامه مطلب

ولی این سوال جوابایی که موقع حضور غیاب انجام می دم جالبه ... کمکم میکنه تا بچه ها رو بهتر بشناسم... و در ایجاد رابطه ی عاطفی هم مؤثره...دیروز پرسیدم : اگه کلی پول داشتی که هیچ وقت تموم نشه باهاش چی کار می کردی؟جواباشون سه دسته می شد...۱... مربوط به خونه ، ماشین ، ویلا ، هواپیما و...۲... تخیلی ها: ماشین بتمن، لباس بتمن، سگ سوپر من (:۳... جوابای متفاوت و جالب:امیر محمد"خوراکی می خریدم"محمد حسین"وانت می خریدم"مبارز " سوپر مارکت می خریدم"و از همه جیگر تر جواب علی اصغر بود.برای کسایی که پول ندارن و خونه ندارن ، خونه می خریدم." (:امروز پرسیدم: دوست داشتی خونه تون چه شکلی باشه؟جوابا ی همه: قصر ، ویلایی، استخردار، آپارتمان، ده طبقه، طلایی و...جواب بنیامین : دوست دارم خونه مون ساده باشه♡خیلی وقت پیش ها پرسیده بودم: اسم هر کسی رو گفتم یک کلمه بگه داخلش صدای "گ" باشه...جواب مصطفی با یک صدای گرفته " گرگ تنهای خسته" (:خلاصه که آره این سوالا جالبه ، خوشم میاد از این کار... تدریس...ادامه مطلب

چند وقتی هست هر روز صبح قبل از هر درسی برای بچه ها قصه می گم... اون ها هم عادت کردن به قصه...اول ها از روی کتاب یا مجله ی رشد می خواستم براشون قصه بخونم ولی اصلا توجه نمی کردن و کلاس رو هوا بود...انگار براشون گوش دادن فعالیت محسوب نمیشد تا مشغول به کاری نمی شدن آروم نمی گرفتن...اما بعدا فهمیدم که قصه رو باید چشم تو چشم بچه ها بگم... همزمان با قصه گفتن پای تخته نقاشی می کشم... و تا جای ممکن ادای کاراکترا رو در میارم... دیالوگ هاشون طنز داره... ولی طوری نیست که بد آموزی داشته باشه...وسط داستان استوپ می کنم و از بچه ها می خوام پیش بینی کنن ...گاهی اصلا با توجه به شرایط بداهه یک داستان می سازم...مثلا امروز دیدم داستان خرگوش و لاک‌پشت خیلی تکراریه همه بلدن ... کاراکترا همون بودن ولی کلا داستان رو عوض کردیم...الان دیگه دانش آموزام موقع شنیدن داستان آرومِ آروم هستن... حتی آروم تر از زمانی که درس داریم... خوش حالم حد اقل یه ذره اینجوری مهارت گوش دادنشون تمرین و تقویت می شه...زنگ هنر هم ازشون می خوام نقاشی قصه مون رو بکشن... اون ها هم با علاقه این کار رو انجام می دن...خلاصه که قصه چیز خوبی است(: تدریس...ادامه مطلب

قبل از اینکه معلم روستا باشم ، دو سه ما یک مدرسه ی دیگه داخل شهر کار می کردم... اولین روز مدرسه وقتی با همکارم چشم تو چشم شدم...لبخند زدم و گفتم سلام همسایه...چند هفته ی بعد، دقت کنید... چچچچنننننددددد هفتتتته ی بعد ، دیدم دانش آموزم اومده میگه که خانم شما که نبودید همسایه اومد پیشم گفت اینو بدم به شما... من کلی درگیر این بودم که همسایه کیه؟¿!!!!!که یک دفعه یاد اون موضوع افتادم...بعدش خندم گرفت حسابی...می بینید که تا چه ححححدددددد بچه ها موضوعات رو جدی می گیرند و دقتشون بالاست...این کلاس اولیا واسه خودشون مترجم می خوانااااامیبینی همین جوری آروم آروم و ناخواسته، منو عاشق خودشون میکنن... تدریس...ادامه مطلب